ایینه پرسید که چرا دیر کرده است؟
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟
خندیدمو گفتم:او فقط اسیر من است!
تنها چند تاخیر است که دیر کرده است!
گفتم امروز هوا سرد است شاید موعود
قرار تغییر کرده است!
خندید به سادگیم و ایینه گفت:
احساس پاک تو را زنجیر کرده است!
گفتم:از عشق من چنین سخن مگو!
گفت:خوابی او سالهاست دیر کرده است!
در ایینه به خود نگاه می کنم....
اه ه ه ه.............عشق تو......
عجیب مرا پیر کرده است!
راست می گفت ایینه!
که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است...!
:: بازدید از این مطلب : 1595
|
امتیاز مطلب : 273
|
تعداد امتیازدهندگان : 62
|
مجموع امتیاز : 62